سجاد عابدی ضعف رسانه ملی در کجاست؟ رسانه، اطلاعات و نقش تاثیر گذار آنها در حکومتها، مورد توجه همه حکومتها، احزاب وجریانات سیاسی بوده و هست.
در دهه های اخیر نقش رسانه ها از عرصه اطلاع رسانی به عرصه تاثیر گذاری بر حکومتها و سیاستهای کلان کشورها ارتقاء یافته است. در انقلابهای رنگی یا مخملی در دهه اخیر،این نقش کاملاً مشخص و مشهود گردیده و صاحب نظران را بر آن داشته که به بررسی ابعاد قدرت رسانه ها در تحولات سیاسی اخیر بپردازند. بدنبال پایان جنگ سرد و شکل گیری جهان تک قطبی ،آمریکا برای حاکم نمودن ارزشهای لیبرالیسم استراتژی خود از جنگ سرد به نبرد فرهنگی و جنگ نرم تغییر داده و با اجرای انقلابهای رنگی یا مخملی در برخی کشورها مانند اوکراین، گرجستان و لبنان ، جای پای خود را در این کشورها مستحکم نمودند.
جنگ نرم علیه ایران واقعیتی است که همه صاحب نظران به آن اذعان دارند. اما ابزارهای این جنگ نرم چیست؟ نقش رسانه های ایرانی در این تقابل آشکار چیست؟ شبکه های خارجی فارسی زبان چه نقشی در این فرایند ایفا می کنند؟ رسانه ملی ایران برای مقابله با این جنگ نرم رسانه ای چه اقداماتی انجام داده است؟ فضای سایبر ایران چه جایگاهی در این کارزار رسانه ای و سایبری دارد؟ راهکارها و راهبردهای مقابله با این جنگ در شرایط حاضر چیست؟
البته دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانه ای در همه کشورها از جمله در ایران وجود دارد اما در باره دیپلماسی رسانه ای ایران در جنگ نرم باید اذعان کرد که این دیپلماسی بسیار ضعیف اجرا شده و به هیچ وجه در حد و اندازه ی ظرفیت های فرهنگی و رسانه ای نیروی انسانی و قدرت نرم افزاری ما نبوده است. خلا ها و ضعف هایی در بعد داخلی مشاهده می شود که به برخی از آنها اشاره می شود: اولین مشکل و ضعفی که داریم عدم استفاده از تمام ظرفیت های نرم افزاری ما در جنگ سایبری و دیپلماسی عمومی است. وقتی بحث جنگ پیش می آید دیگر جناح و گروه و آدم وگرایش و قشر و فرقه و این چیزها نداریم، مرز نمی شناسد تمام گروه های داخلی در این زمینه باید فعال شوند.
مثلا تخریب چهره هنرمندان ملی ایران مانند شجریان و افتخاری خلاف منافع ملی کشور است. اینکه ما بیاییم آدم هایی که استوانه های موسیقی ما هستند اینها را به هر دلیل و بهانه ای دفع بکنیم باعث می شود که به اردوگاه جنگ نرم دشمن بروند. وقتی یک شهروندخارجی وارد ایران می شود و با فرهنگ ایرانی تماس می گیرد اول از همه، موسیقی را از ایران درک می کند، هنر را درک می کند، فیلم را درک می کند، سینما و تئاتر را درک می کند و اصلاً کاری ندارد این موسیقی در چارچوب اختلافات داخلی ایران در کدام جناح یا قدرت یا دسته بندی قرار می گیرد مااز درون اینها را شقه شقه می کنیم. دفع می کنیم یعنی داریم به زیر ساخت ها و ریشه های قدرت نرم خودمان ضربه می زنیم.
ژوزف نای در کتابش با عنوان قدرت نرم، عناصری را به عنوان زیر بناهای قدرت نرم معرفی می کند که برخی از آنها موسیقی و هنر هستند همین ها زیر ساختهای جنگ نرم را نیز می سازند. وقتی شما مبانی قدرت نرم را بشناسید خواهید دانست ورزش جز مبانی قدرت نرم است موسیقی، هنر، دانشگاه ، توریسم، گردش گری، آثار باستانی، فرهنگ و سبک زندگی یک ملت، قدرت نرم است. حال اگر ما به بهانه های مختلف تیشه به ریشه اینها بزنیم در حقیقت با دست خود این پایه های قدرت نرم را فرو پاشانده و نمی توانیم در جنگ نرم موفق باشیم. متاسفانه ما در بحث قدرت نرم بیشتر حالت دافعه داریم تا جاذبه. در حالی که طبق رهنمودهای مقام معظم رهبری، ما باید در عرصه داخلی جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم یعنی از تمام ظرفیت های نظام برای تقابل فرهنگی با کشورهای متخاصم استفاده کنیم.
اساسی ترین عنصر قدرت نرم، مردم هستند، برخی دیگر از عناصر قدرت نرم عبارتند از: سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، مشارکت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزش های عمومی و در نهایت تمام داشته هایی که در مردم وجود دارد، محلی گرایی، بومی گرایی، خرده فرهنگ ها، فرهنگ های سنتی و لایه های مختلفی که در درون مردم وجود دارد. این چیزی است که اتفاقاً ما باید بیشترین تمرکز را برایش داشته باشیم چون ما نقطه قوتمان این است، ما یک فرهنگ تازه متولد شده و بی ریشه در دنیا نیستیم، ما ملتی هستیم که بزرگترین روسای جمهور دنیا به احترام فرهنگ این مردم کلاه خود را از سرشان بر می دارند، فرهنگی که چند هزار سال ریشه دارد، در دنیا تمدن ساز بوده و این چیزی است که مشخصه و ویژگی مردم ایران است این هیچ ربطی به این دولت، دولت قبل وآینده ندارد، اصلی ترین ویژگی قدرت نرم ایران مردم هستند.
اگر ما بتوانیم از ظرفیت های مردم برای مقابله با این هجمه های خارجی استفاده بکنیم بیشترین موفقیت را کسب خواهیم کرد. اما از این ظرفیت ها و پتانسیل ها و سرمایه های مردم چگونه وکجا ها باید استفاده شود؟ اولین مورد استفاده در رسانه است. هویت ملی در دنیا با تصویر ملی مشخص می شود، یعنی آن نگاه تصور و تجسمی که یک ملت از خودش دردنیا به جا می گذارد، وقتی شما می شنوید آلمان یا مردم آلمان چه تصویری در ذهنتان شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم افغانستان چه تصویری شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم ژاپن یا چین یا کشورهای عربی چه تصویری شکل می گیرد؟ این تصویر، تصویری است که در دنیا قدرت آفرین است و حرف می زند، ما در داخل ایران در ترسیم این تصویر ضعف داشته ایم.
برای ایجاد یک تصویر مطلوب از ایران باید از ساده ترین ابزارها استفاده کرد از جمله پیشنهادات عملی که رسانه هایی مانند صدا و سیما قادر به اجرای آن هستند، نشان دادن زندگی افراد عادی جامعه است. وقتی یک توریست وارد کشور می شود در اولین گام وارد فرودگاه می شود تصویرش از ایران به هم می ریزد، چرا؟ چون فکر می کرده وارد ایران که بشود باید سینه خیز برود الان همه جا خشونت و بمب و موشک به استقبالش خواهد آمد، حتماً یقه اش را می گیرند می اندازند زندان! الان قرار است یک حادثه ای برایش رخ بدهد، وقتی وارد ایران می شود تعجب می کند.
در سال 1376 کنفرانس سران اسلامی برگزار شد خیلی از خبرنگار های کشور های عربی وارد ایران که شدند کنفرانس را ول کردند رفتند در خیابان از خانم هایی که رانندگی می کردند فیلم می گرفتند از آنها سوال شد اینها که جذاب نیست فیلم برنامه کنفرانس اسلامی را بیایید بگیرید گفتند نه این برای ما مهم تر است این برای ما عجیب است ما به دنیا باید این تصاویر را مخابره کنیم یعنی که تصور واقعی از ایران نداشتند کما اینکه ما فکر می کنیم در عربستان مردم با شتر رفت وآمد می کنند در حالی که آن تصویر تغییر کرده به نظر من اولین حرکت تغییر دادن تصویر ذهنی مردم دنیا از مردم ایران است این هم با نشان دادن زندگی اجتماعی ایران فراهم می شود مثل نشان دادن وضعیت خیابان های ایران،و اینکه مردم چه طور کار می کنند، پوشش مردم چگونه است، مردم چه چیزی و چگونه غذا می خورند، ما کجا ها رفت وآمد می کنیم، اماکن دیدنی ایران کجا است، نقاط طبیعی و اکولوژیکی چیست اینها را با راه اندازی شبکه هایی مثل شبکه مستند که تلویزیون راه انداخته، می توان ایجاد نمود.
این تصویر ذهنی وقتی در مردم دنیا به وجود آید دیگر هر قدر گفته شود مردم ایران مردمی تروریست و حامی تروریست هستند یا ایران یک کشور خشونت طلب می باشد و یا اینکه ایران به دنبال جنگ و خونریزی است این تصویر ها فرو می پاشد چرا؟ چون آنها یا از طریق فیلم یا مسافرت این تصویر ذهنی را مشاهده کرده اند و دیگر آنها موفق نمی شوند روی این موضوعات برنامه ریزی بکنند.
امروز من به جرات می گویم بسیاری از مردم پیج رسانه ملی را بسته اند، به این رسانه انتقاد دارند چون نیازشان را برطرف نمی کند، برای مثال، یک بخش خبری می گذارد، ازساعت14 تا 24 تکرار می کند. یک فیلم می گذارد و فکر می کند مردم به خاطر این فیلم حاضرند چند ساعت بنشینند آن فیلم را ببینند البته اخیراً رسانه ملی اندکی تکان خورده است، شاید اگر رقابت با این رسانه های جدید نبود هیچ تحولی رخ نمی داد. بعنوان ایرانی مسلمان هشدار خلا برنامه های مناسب و جذاب را می دهم که بایستی تلاش شود آندسته از مخاطبانی که به خاطر تفریح و سرگرمی به سمت آن شبکه های خارجی رفته اند بتوان جذب بکنیم. شاهد بوده ایم وقتی یک فیلم و سریال خوب پخش می شود در آن ساعت هیچ شبکه ماهواره ای مخاطبی ندارد ،چون رسانه ملی توانسته برنامه مورد علاقه مردم را پخش می کند.
تنوع و تکثر محتوایی توجه به نیازهای قشر های مختلف جامعه بسیار مهم است. یکی از قشرهایی که فراموش شده اند دختران جوان و نوجوانند این قشر فراموش شده ای است که فارسی1 اینها را جذب کرده، مخاطب را دقیقاً شناسایی کرده مثلاً برای من نوعی فارسی1 جذاب نیست ولی برای دختر جوان به خصوص دختران جوان و نوجوان، دختران قبل از سن ازدواج بسیار جذاب است، حتی برای پسر ها هم اینقدر جذاب نیست. وقتی یک کانال تلویزیونی ازساعت 7 تا 12 شب یکسره فیلم و سریال پخش می کند. یعنی میخواهد مخاطب خود را غرق اهداف خود نماید.
ما امروز با یک همچین دنیایی سر و کار داریم با شهروندی سر وکار داریم که خواه و نا خواه دسترسی به این رسانه ها پیدا کرده و تنوع رسانه ها باعث شده که انتخاب کند. اگر ما نتوانیم اول از همه مخاطبان را بنشانیم و نیازهای آنها را شناسایی کنیم، محتوای مورد نیاز مخاطب را نمی توانیم ارائه بدهیم اول باید توجه واعتمادش را جلب بکنیم که ما را بپذیرد پیچ ما را باز بکند و جذابیتی بوجود آوریم که کانال را عوض نکند و بعد به آن محتوا بدهیم . خوب سال ها برنامه های ما را دیده اگر ما به ضعف های خودمان در رسانه پی نبریم نمی توانیم در مقابل این رسانه ها برنامه ریزی بکنیم.
بخشی هم ناشی از آن فقدان رقابتی بوده که رسانه ملی تا الان داشته است. به نظرم همین کاری که آقای مهران مدیری کرده و یک کانال جدید راه انداخته با این توزیع خودش یک تحول جدید دارد ایجاد می کند که در نهایت به نفع صدا وسیما خواهد بود، چرا؟ چون احساس رقابت خواهد کرد. ما در این حوزه ها باید رقیب به وجود بیاوریم. شما ببینید در خارج از کشور یک کمپانی یا یک رسانه می خواهد فعالیت بکند و کنارش رقیب می تراشند رقیب هم نداشته باشد برایش می تراشند تا کارکردش بالا برود. عملکرد انحصاری و شیک باعث رقابت نمی شود باعث بهتر شدن کیفیت نمی شود.
چگونه است ما می توانیم سریال مذهبی بسازیم سریال های خانوادگی بسازیم با فرهنگ ایرانی با سنت ایرانی. مگر سریال هایی که در ماه مبارک رمضان پخش می شود از کره مریخ آورده ایم. نه از دل همین فرهنگ بیرون آمده، فرهنگ ما غنی است پرشور است زاینده است ولی وقتی ما به حد کافی تولید نمی کنیم و سلیقه های مختلف را پوشش نمی دهیم طبیعی است که مخاطب می رود جای دیگری. وقتی می رود ما فکر می کنیم گولش زدند یا کسی تحریکش کرده. نه آن اول به عنوان سرگرمی رفته بعد در حین آن سرگرمی، طبیعی است که آن فرهنگ غربی و فرهنگ مستهجن غربی به او القا می شود.
من در حوزه افکار عمومی خارج، توسعه شبکه های متعدد تلویزیونی به زبان های مختلف برای فرهنگ های مختلف را پیشنهاد می کنم چون ببینید امروز رسانه های دنیا هیچ کدام بلند گو و منعکس کننده صدای ایران نیستند، ما خودمان باید این رسانه ها را داشته باشیم البته جاهایی هم از این ظرفیت ها استفاده کرده ایم همین که کشور جلو بوده توانسته از ظرفیت دیگران استفاده بکند هیچ جا با ظرفیت رسانه ملی جلو نرفته از ظرفیت CNN وFOX NEWS و CBS و آنهای دیگر استفاده کرده ما خودمان باید رسانه هایی داشته باشیم که نفوذ بکند در کشور های دیگر و صدای ما را به آنها برساند این صدا و تصویر هم ضرورتاً صدای سیاسی نیست هر چیزی صدای عمومی، فرهنگ، مردم، اجتماع، داشته ها و توانمندی های ما در حوزه داخلی است.
تکثر رسانه ای اولین و فوری ترین راهکاری است که می تواند ما را به این مساله رهنمون نماید. دلیلش هم این است که با افزایش جمعیت و با ساعات متمادی که مردم در گیر با کار رسانه هستند ظرفیت محتوایی و شکلی رسانه ما جوابگو نیستند این را هم من فراتر از صدا و سیما می بینم. در حوزه مطبوعات هم اینطوری است ما یکی از بدترین وکمترین تیراژها رادر مطبوعات در کل دنیا داریم هیچ روزنامه ای از ما به خارج نمی رود یکی دو تا روزنامه هم مدت زمانی کوتاه در خارج منتشر شدند مثل همشهری در امارات یا یک روزنامه رفت به تاجیکستان اما همه برگشتند و تمام شد و رفت.
ما در حوزه مطبوعات در حوزه خبرگزاری ها باید این تکثر را داشته باشیم یک مقدار سعه صدر بیشتر و اجازه دادن به انتشار صداهای متفاوت در داخل می تواند اعتماد سازی بیشتری جذب بکند. محدود سازی این رسانه ها معنی اش این نیست که ما صدایمان را بیشتر در این فضا قالب کرده ایم. فرار این مخاطبان به سمت رسانه های خارجی نتیجه ادامه این روند بوده است به تعداد مخطبانی که به سمت بی بی سی ، فارسی1، نشریه ، خبرگزاری و سایت خارجی رفته اند از تعداد مخاطبان داخلی ما کم شده است ما اصلی ترین مساله و بحرانمان در اینجاست اگر این کار را توانستیم حل بکنیم بعد در حوزه محتوا قطعاً حرف هایی برای گفتن خواهیم داشت.
خبرگزاری دلستانه در شبکه های اجتماعی:
تمامی حقوق مادی و معنی این سایت متعلق به دلستانه است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. خبرگزاری دلستانه